دیشب گرسنه بود دختری که مرد ...
دیشب گرسنه بود دختری که مرد ...
چه آسان به خاک پس دادیمش...
و دردناک تر از مرگ او
داستان مادرش بود که برای خرید نان تن به هرزگی داد
آن هم از رو اجبار...
همسا یه اش زیارتش قبول، مکه رفته بود...
دیشب گرسنه بود دختری که مرد ...
چه آسان به خاک پس دادیمش...
و دردناک تر از مرگ او
داستان مادرش بود که برای خرید نان تن به هرزگی داد
آن هم از رو اجبار...
همسا یه اش زیارتش قبول، مکه رفته بود...
بــه خــداحـافـظـی تــلـخ تــو سـوگـنـد ، نـشـد
کـه تــو رفـتـی و دلــم ثـانـیــه ای بــنـد نـشـد
لــب تــو مـیــوه ی مـمـنــوع ، ولـی لـبـهــایـم
هــر چــه از طـعــم لـب ســرخ تــو دل کـنـد ، نـشـد
بــا چـراغـی هـمـه جــا گـشتـم و گـشتـم در شـهـر
هـیــچ کــس ، هـیــچ کـسی هــم بـه تــو مـانـنـد نـشـد
هــر کـسی در دل مــن جــای خـــودش را دارد
جــانـشیـن تــو در ایــن سـیــنـه خـــداونــد نـشـد
خــواسـتـنـد از تــو بـگـویـنـد شـبی شـاعـــر هـا
عــاقـبـت بـا قـلـم شــرم نــوشـتـنـد : نـشـــد !
« فاضل نظری »
مجموعه جدید عکس نوشته و تکست گرافی های غمگین عاشقانه
با کیفیت بالا و بدون لوگو سایت
گالری عکس های عاشقانه رویای خیس
تعداد : 17 تا
ادامه مطلب
دانلود آهنگ جدید مرتضی پاشایی بنام حالا وقتشه با بالاترین کیفیت
ترانه : مهرزاد امیرخانی , آهنگ و تنظیم : مرتضی پاشایی
تــو هــمــان کـمـبــود دنــیــای مـنـی
قــلــب پـــرانــدوه مـــن را مـــرهـمــی
چـشـم هــایــت چــشـمــه ی آب زلال
یــاد تــو آیـیـنـه ی عـشـقـی مـحـــال
اســم تـــو زیــبـاتــریــن رویـــای مـــن
عــشــق تـــو ویــرانـگـر دنــیـــای مـــن
مــــن بـــه عـشــق ، عــشــق پــاکــت زنــده ام
ورنـــه در ایــن شـهــر غـــم پـــوسـیـده ام
بــعــد تـــو دیـگـر دلـــم عـــاشــق نـشـد
نـبــض شـعــرم را کــسی لایــق نـشـد
بـعــد تــو رویــای خـیـس قـلـب مــن
آتـشـی ســوزنــده شــد بــر جـــان و تــن
بـعــد او مـجـنــون تـنـهــای زمـیــن
مــرگ گــل هــای وجــودت را بـبـیـن . . .
دیـگــر بـه یـک دنـیـا نـخـواهــم داد جــایــت را
مــن دوســت دارم زنـدگـی بــا دســت هــایــت را
از بــی قــراری هــای قــلـب مــن خــبـر دارد
بــادی کـه مـیدزدد بــرای مـــن صـــدایـت را
روی زمـیــن بــودی و مــن در مـــاه دنـبـالــت
بــایــد بـبـخـشی شــاعــر ســر بــه هـــوایـت را
تـسـخـیــر تــو سـخـت اســت آنـقــدری کـه انــگار
در مـشــت خــود جــا داده بــاشــم بــی نـهــایـت را
زود اســت حــالا روی پــاهــای خــودم بــاشــم
از دســـت هــای مـــن نـگــیـری دسـتهــایــت را
هـــر کـس تــو را گــم کــرد دنـبـال تــو در مــن گـشـت
انــگار مـی بــیـنــنـد در مــن رد پــایــت را
بـگــذار تــا دنــیـا بـفـهـمـد مـــال مــن هـسـتی
گـنـجـشـک هــا خـــانــه بــه خــانــه مـــاجــرایــت را
وقــتـی پُــر اســت از خــاطـــراتــت شـعــر هــای مــن
بــایــد بـنـوشــی بــا خــیــال تــخـت چــایــت را
نـشِـنـیــدی كــه دلــم گــفـت بـمـــان ایـســت نـــرو
بــه خــدا وقـت خــداحــافـظـی ات نـیـسـت نــرو
نـكـنـد فـكـــر كـنـی در دل مـن مـهــر تــو نـیـسـت
گـوش كـن نـبـض دلــم زمــزمـه اش چـیـسـت نـرو
كـاش ایــن ســاده دلـی هــای مـرا كــرده قـبـول
بـه خــدا در دل مـن مـهـر كـسی نـیـست نـرو
حـجــم شـب طـی شـد و مـن پـشـت سـرت داد زدم
كـه بــمـان زنــدگـیـم ، عـشـق صـبـاحـیـسـت نــرو
گــرچــه دل دفـتـر عـاشـق شـدگان سـوخـت ولـی
بــاز از آن مـانــده هـنـوز اســم تــو در لـیـسـت نـرو
تــرس مــن گـم شـدن عـقــربــه هــا نـیـسـت ولـی
بـی گـمـان راه تــو آخــر بـه دو راهـیـسـت نــرو
« اردشیر آقایی »
خاص ترین عکس های جدید عاشقانه و غمگین تیر 1394
با کیفیت بالا و بدون لوگوی تبلیغاتی
تعداد : 19 تا
مجموعه زیبا و فوق العاده از عکس های هنری و عاشقانه قلب
با کیفیت بالا و بدون لوگوی تبلیغاتی
تعداد : 15 تا
آه جــز آیـنــه ای کـهــنـه مــرا هـمــدم نـیـســت
پــیـش چـشـمــان خــودت اشـک بــریـزی کـم نیـسـت
یـک خــود آزاری زیــبـاســت کــه مـن تـنـهــایــم
لــذتـی هسـت در ایــن زخــم کــه در مــرهــم نـیـسـت
اشـتــیـاقـی بـه گـشــوده شــدن ایــن گــره نـیـست
ور نــه تـنـهــایــی مــن کــه گــره اش مـحـکـم نـیـسـت
مــن از ایــن فــاصـلــه هــا هــیـچ نــدارم گــلـه ای
هــر چــه تـقــدیــر نـوشـتـسـت بـیـفــتـد غــم نـیـسـت
لــذتـی نـیـسـت اگــر درد نــبـاشــد جــانــم
هــیـچ شـوری بـه از ایــن شــور پــس از مــاتـم نـیـست
بــی سـبـب درد کــه هــم قــافــیـه بــا مــرد نـشـد
آدم بــی غــم و بــی درد بــدان آدم نــیـسـت
تــو نـبـیـن ســاکـت و آرام نـشـسـتـم کـنــجـی
درد نــا گـفـتــه زیــاد اســت ولـی مـحــرم نـیـسـت
« سید تقی سیدی »
سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنیها رو، تو هم هرگز نپرسیدی
شبی که شام آخر بود، به دست دوست خنجر بود
میان عشق و آینه یه جنگ نابرابر بود
چه جنگ نابرابری، چه دستی و چه خنجری
چه قصهی محقری، چه اول و چه آخری
ندانستیم و دل بستیم، نپرسیدیم و پیوستیم
ولی هرگز نفهمیدیم شکار سایهها هستیم
سفر با تو چه زیبا بود، به زیبایی رویا بود
نمیدیدیم و میرفتیم، هزاران سایه با ما بود
سکوتت را ندانستم، نگاهم را نفهمیدی
نگفتم گفتنیها رو، تو هم هرگز نپرسیدی
در آن هنگامهی تردید، در آن بنبست بیامید
در آن ساعت که باغ عشق به دست باد پرپر بود
در آن ساعت هزاران سال به یک لحظه برابر بود
شب آغاز تنهایی، شب پایان باور بود
اردلان سرفراز
دیــوونگــی یعــنی :
عکسشــو تو گوشــیت هی نیگــاه کنی ، واســه بار هــزارم .
انگــار تاحــالا نــدیدیش . !
بوســش کنی محــکم مث دیــوونه ها !
بگی خــو آخــه دلم همــش یه ذره میشــه بــرات .
بغــض کنــی و زرتــــی اشکــات بــریزه .
شمــارشــو با ذوق بگــیری شــاید اینبار جــوابتو داد.
شــاید با مــهربونی بگــه جــــــونم.
شــاید.شــاید.شــاید. . .ای تــــو روحــــت با هــمین شاید گفتــنات .
بــازم هــمین صــدای مســخــره تو گوشــت بپــیچه :
مشــــترک مورد نــظر ....
اما زندگی همچنان زیباست
می توان خاطراتی خوب در ذهن حک کرد
و باقی را دور ریخت ...
یاد زیبایی های زندگی تا پایان عمر نشاط و سرزندگی به دنبال دارد
رنـگ صـورتی اعـتقاد دارم...
مـن مـعتقدم کـه خـنده بـهترین سـوزاننده ی کـالری سـت
مـن بـه بـوسیدن مـعتقدم، بـوسیدن زیـاد...
مـن مـعتقدم وقـتی کـه هـمه چـیز غـلط از آب درآمـد، قـوی بـاشم
مـن مـعتقدم کـه دخـتران شـاد، زیـباترین دخـترها هـستند
مـن مـعتقدم کـه فـردا روز دیـگری سـت و بـه مـعجزه مـعتقدم...
مـرسی کـه هـستی...
و هـستی را رنـگ مـیآمـیزی
هـیچ چـیز از تـو نـمیخـواهم
فـقط بـاش...
فـقط بـخند...
فقط راه برو...
نـه،
راه نـرو
مـیتـرسم پـلک بـزنم
دیـگر نـباشی...
اگـر بـدانید مـردم هـزاران بـار بـیشتر
بـه یـک سـردرد مـعمولی خـود اهـمیت مـیدهند
تـا بـه خـبر مـرگ مـن و شـما...
دیـگر نـگران نـخواهید شـد !
کـه دربـارهی شـما چـه فـکری مـیکنند...
عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم...
مطمئن باشم که از خوشی میمیرم...
عشق یعنی وقتی که بی قرارت میشم...
مطمئن باشم که تو میمونی پیشم...
از صمیم قلبم با همه احساسم...
پای تو موندم تا خودمو بشناسم...
وقت دیدار تو زیر نور ماهه...
ما دوتا خوشبختیم راهمون کوتاهه...
تو ماه منی بتاب و بمون...
دلم روشنه به آیندمون...
چه آرامشی تو رفتارته...
دلم تا ابد گرفتارته...
عشق یعنی وقتی که دستتو میگیرم...
مطمئن باشم که از خوشی میمیرم...
عشق یعنی وقتی که بی قرارت میشم...
مطمئن باشم که تو میمونی پیشم...
عشق یعنی...
دنـیا قـانون عـجیبی دارد، هـفت مـیلیارد آدم،
و فـقط بـا یـکی از آنـها احـساس تـنهایی نـمیکنی...
و خـدا نـکند کـه آن یـک نـفر تـنهایت بـگذارد...
آن وقـت حـتی بـا خـودت هـم غـریبه مـیشوی...!
فـرقی نـمیکند کـه گـودال آب کـوچکی بـاشی،
يـا دريـای بيـــکران، زلال کـه بـاشی...
آسمــــان در تــــوست...!
گـاهي اوقـات چـيزي نـميگويند...
چـون بـه نـظرشان لازم نـيست كـه چـيزي گـفته شـود...
بـا نـگاهشان حـرف مـيزنند،
بـه انـدازه يـك دنـيا حـرف مـيزنند...
هـرگز نـبايد از چـشمان هـیچ زنـی سـاده گـذشت...
بـهتر اسـت نـتوانند شـما را درک کـنند و بـمیرید...!
تـا ایـنکه...
زنـدگی تـان را بـه تـوضیح دادن بـگذرانید...
هـیـچ وقـت بـرام مـهم نـبوده کـه بـقیه دربـارم چـی فـکر مـیکنن؛
راسـتش، ﺑـﯿﺸﺘﺮ ﺍﻭﻗـﺎﺕ ﺣـﻖ ﺑـﺎ ﻣﻨـﻪ،
فـقط … ﺣـﻮﺻﻠﻪ ﺍﺛـﺒﺎﺗﺸﻮ ﻧــﺪﺍﺭﻡ…!
وقتـی انسـان هـا از تنهایـی مـی نالـند،
مـنظورشـان ایـن نـیسـت کـه اطـرافشـان خـلوت اســت،
تـنهایـی ایـن اسـت کـه هـیچکـس نـمیفهـمد چـه مـیگوینـد...
گـاهی بـاید حـضورت را کـمرنگ کـنی تـا درگـیر روزمـرگی نـشوی...
گـاهی بـاید مـدتی نـباشی تـا بـا یـک اتـفاق خـوب بـرگردی...
ایـن نـبودن هـاست کـه بـاعث مـیشود دوسـتان واقـعی ات را بـشناسی...
نـبودن هـمیشه هـم بـد نـیست...
آدم ها، بیشتر از هر چیزِ دیگری
نیاز دارند به ترمیم، تجدید، احیا، تصحیح و از گِرو آزاد شدن.
هیچ کس را دور نندازید..
دنیایی كه انسان ناگزیر باشد برای اثبات ناچیزترین حقوق خویش،
تا حد مرگ سرود بخواند، دنیای بسیار زشتی است؛
دنیایی وارونه با مفاهیم وارونه...!
ما چیزها را آنگونه که هستند نمیبینیم،
آنگونه که هستیم میبینیم..
در عشق همیشه قدری دیوانگی نهفته است..
البته قدری خردمندی نیز همیشه در دیوانگی نهفته است
دو سومِ بدن ما
آب است
یک سومِ آن؛
خشکی
ما جزیره آفریده شدیم
دور از هم...
اگر ترجیح می دهی دو چهره داشته باشی
حداقل یکیش را زیبا بساز...!
بهشت و دوزخ ما در این جهان در دستان خود ماست ...
نیکی پاسخ نیکی است ،و بدی سزای بدی ...
نتیجه زندگی ما ،حاصل اعمال ماست ...!
هرگز در میان موجودات مخلوقی که
برای کبوتر شدن آفریده شده کرکس نمیشود.
این خصلت در میان هیچ یک از مخلوقات نیست جز آدمیان...
آنقدر مُــدارا کردم که دیگر مُــدارا عـادتـم شده ،
وقتی خیـــلی نــــرم شـــدی ،
همه تـــو را خــم می کنند...!
زندگـی مـی گـذرد ،
در حالـی كـه مــا دائـما منتظـر فــرا رسيـدن لحظـه مناسـب بــرای دسـت بـه كـار شـدن هستيـم...
وقتی که دیگر دلواپس آن نباشیم که
در چشم محبوبمان چگونه دیده شویم،
معنایش این است که دیگر عاشق نیستیم...
نـادر اشخاصـی قادرنـد عاشـق شونـد زيـرا نـادر اشخاصـی قادرنـد همـه چيـز را از دسـت بدهنــد...
هر انسانی یک بار
برای رسیدن به یک نفر
دیر می کند،
و پس از آن
برای رسیدن به کسان دیگر
عجله ای نمی کند ...
بقیــه مطـــــلـــــب در ادامـــــــه
خوشحالی یعنی ...
میدونید شکسپیر چی میگه ؟!
میگه : من همیشه خوشحالم، می دونید چرا؟
برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم،
انتظارات همیشه صدمه زننده هستند …
زندگی کوتاه است ...
پس به زندگی ات عشق بورز ...
خوشحال باش و لبخند بزن و فقط برای خودت زندگی کن و ...
قبل از اینکه صحبت کنی، گوش کن
قبل از اینکه بنویسی، فکر کن
قبل از اینکه خرج کنی، درآمد داشته باش
قبل از اینکه دعا کنی، ببخش
قبل از اینکه صدمه بزنی، احساس کن
قبل از اینکه از چیزی یا کسی متنفر بشی، عشق بورز
زندگی این است … احساسش کن، زندگی کن و از تمام دقایقش لذت ببر...
برای دیدن تصاویر به ادامه مطلب بروید
حال آدم که دست خودش نیست
عکسی می بیند
ترانه ای می شنود
خطی می خواند
اصلا هیچی هم نشده
یکهو دلش ریش می شود.
حالا بیا وُ درستش کن
آدمِ دلگیر منطق سرش نمی شود
برای آن ها که رفته اند
آن ها که نیستند
مــــــــــــــــی گرید
دلتنگ می شود
حتی برای آنها که هنوز نیامده اند.
دل که بلــــــــــــــــرزد
دیگر هیچ چیز سرِ جای درستش نیست
این وقت ها انگار کنار خیابانی پر تردد ایستاده ای
تا مجال عبور پیدا کنی
هم صبوری می خواهد
هم آرامش
که هیچکدام نیست