بی حضور تو

انتظار بی تو تنهایی جهنم خیابان

در انتظار توام 
در چنان هوایی بیا 
که گریز از تو ممکن نباشد 
.. 

 

تو 
تمام تنهایی هایمرا 
از من گرفته‌ای 

خیابان‌ها 
بی حضور تو 
راه‌های آشکار 
جهنم‌اند 

شمس لنگرودی

[ یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, ] [ 11:3 ] [ میثم ]
[ ]

شبان عاشق

ساده عاشق

من همان شبان عاشقم 
سینه چاک و ساکت و غریب 
بی‌تکلف و رها 
در خراب دشتهای دور 

در پی تو می‌دوم 
ساده و صبور 
یک سبد ستاره چیده‌ام برای تو 
یک سبد ستاره 
کوزه ای پرآب 
دسته‌ای گل از نگاه آفتاب 

یک عبا برای شانه‌های مهربان تو 
در شبان سرد 
چاروقی برای گامهای پرتوان تو 
در هجوم درد

من همان بلال الکنم 
در تلفط تو ناتوان 
آه از عتاب! 

سلمان هراتی

[ یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, ] [ 11:1 ] [ میثم ]
[ ]

خوب‌ترین حادثه

حادثه طوفانی عاشق عشق

با همه‌ی بی سر و سامانی‌ام 
باز به دنبال پریشانی‌ام 

طاقت فرسودگی‌ام هیچ نیست 
در پی ویران شدنی آنی‌ام 

 

آمده‌ام بلکه نگاهم کنی 
عاشق آن لحظه‌ی طوفانی‌ام 

دلخوش گرمای کسی نیستم 
آمده‌ام تا تو بسوزانی‌ام 

آمده‌ام با عطش سال‌ها 
تا تو کمی عشق بنوشانی‌ام 

ماهی برگشته ز دریا شدم 
تا تو بگیری و بمیرانی‌ام 

خوب‌ترین حادثه می‌دانمت 
خوب‌ترین حادثه می‌دانی‌ام؟ 

حرف بزن ابر مرا باز کن 
دیر زمانی است که بارانی‌ام 

حرف بزن، حرف بزن، سال‌هاست 
تشنه‌ی یک صحبت طولانی‌ام 

ها به کجا میکشی‌ام خوب من؟ 
ها نکشانی به پشیمانی‌ام! 

محمد علی بهمنی

[ یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, ] [ 10:44 ] [ میثم ]
[ ]

بیا متفاوت باشیم

تفاهم تفاوت عشق همسفر چهل نامه‌ی کوتاه به همسرم

همسفر! 
در این راه طولانی، که ما بی‌خبریم و چون باد می‌گذرد، بگذار خرده اختلاف‌هایمان باهم، باقی بماند. 
خواهش می‌کنم! مخواه که یکی شویم؛ مطلقاً یکی. 
مخواه که هرچه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم 
و هرچه من دوست دارم، به همان گونه، مورد دوست داشتن تو نیز باشد. 

مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم، یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را و یک شیوه‌ی نگاه کردن را. 
مخواه که انتخاب‌مان یکی باشد، سلیقه‌مان یکی و رویامان یکی. 
همسفر بودن و هم‌هدف بودن، ابداً به معنای شبیه بودن و شبیه شدن نیست 
و شبیه شدن، دال بر کمال نیست، بل دلیل توقف است. 

عزیز من!
دو نفر كه سخت و بی‌حساب عاشق هم‌اند و عشق ، آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، 
واجب نیست كه هر دو صدای كبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم كوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند!
اگر چنین حالتی پیش بیاید باید گفت كه یا عاشق زائد است یا معشوق. یكی كافی است.
عشق، از خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها گذشتن است؛ اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست.
من از عشق زمینی حرف می‌زنم كه ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یكی در دیگری.

عزیز من!
اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یكی نیست، بگذار یكی نباشد، 
بگذار فرق داشته باشیم، بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.
بخواه كه در عین یكی بودن، یكی نباشیم، بخواه كه همدیگر را كامل كنیم نه ناپدید.
بگذار صبورانه و مهرمندانه در باب هرچیز که مورد اختلاف ماست بحث کنیم؛ 
اما نخواهیم که بحث، مارا به نقطه‌ی مطلقاً  واحدی برساند.

بحث باید مارا به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل.
بیا بحث کنیم، بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم، بیا کلنجار برویم؛ 
اما سرانجام نخواهیم غلبه کنیم و این غلبه منجر به آن شود که تو نیز چون من بیندیشی یا به عکس.
مختصری نزدیک شدن بهتر از غرق شدن است، تفاهم بهتر از تسلیم شدن است.
من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم 
و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم بی‌آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم.

عزیز من!
دونیمه، زمانی به راستی یکی می‌شوند و از دو «تنها» یک «جمع کامل» می‌سازند که بتوانند کمبودهای هم را جبران کنند، 
نه آنکه عین مطلق هم شوند، چیزی بر هم مضاف نکنند و مسائل خاص و تازه‌ای را پیش نکشند؛ 
پس بیا تصمیم بگیریم که هرگز عین هم نشویم.
بیا تصمیم بگیریم که حرکات‌مان، رفتارمان، حرف‌زدن‌مان و سلیقه‌مان، کاملاً یکی نشود 
و فرصت بدهیم که خرده اختلاف‌ها و حتی اختلاف‌های اساسی‌مان، باقی بماند 
و هرگز، اختلاف نظر را وسیله‌ی تهاجم قرار ندهیم…

عزیز من! بیا متفاوت باشیم!

نادر ابراهیمی

[ یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, ] [ 10:31 ] [ میثم ]
[ ]

آشوبم

آرامش آشوب خزان چارتار

تنها تویی تو که می‌تپی به نبض این رهایی 
تو فارغ از وفور سایه‌هایی 

باز آ که جز تو جهان من حقیقتی ندارد 
تو می‌روی که ابر غم ببارد 

 

به سمت ماندنت راهی 
نمی‌شوی چرا گاهی؟ 
ستاره هدیه کن به مشت پوچ شب‌ها 

شمرده‌تر بگو با من 
حروف رفتنت تا من 
بگیرم از دلت همه بهانه‌ها را 

آشوبم، آرامشم تویی 
به هر ترانه ای سر می‌کشم تویی 
سحر اضافه کن به فهم آسمانم 

آشوبم، آرامشم تویی 
به هر ترانه‌ای سر می‌کشم تویی 
بیا که بی تو  من غم دو صد خزانم 

بگذار بگویم که از سراب این و آن بریدم 
من از عطش ترانه آفریدم 

احسان حائری (چارتار)

[ یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, ] [ 10:29 ] [ میثم ]
[ ]

کوچه‌ی بن‌بست

بن بست داریوش دیوار رود کوچه

میون این همه کوچه که بهم پیوسته 
کوچه‌ی قدیمی ما کوچه‌ی بن‌بسته 

دیوار کاه‌گلی یه باغ خشک، که پر از شعرای یادگاریه 
مونده بین ما و اون رود بزرگ، که همیشه مثل موندن جاریه 

 

صدای رود بزرگ، همیشه تو گوش ماست 
این صدا لالاییِ خواب خوب بچه‌هاست 

کوچه اما هر چی هست، کوچه‌ی خاطره‌هاست 
اگه تشنه‌ست اگه خشک، مال ماست کوچه‌ی ماست 

توی این کوچه به دنیا اومدیم 
توی این کوچه داریم پا می‌گیریم 
یه روزم مثل پدربزرگ باید 
تو همین کوچه‌ی بن‌بست بمیریم 

اما ما عاشق رودیم مگه نه؟ 
نمی‌تونیم پشت دیوار بمونیم 
ما یه عمره تشنه بودیم مگه نه؟ 
نباید آیه‌ی حسرت بخونیم 

دست خسته مو بگیر تا دیوار گلی رو خراب کنیم 
یه روزی، هر روزی باشه دیر و زود 
می‌رسیم با هم به اون رود بزرگ 
تنای تشنه‌مونو می‌زنیم به پاکی زلال رود 

ایرج جنتی عطایی

[ یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, ] [ 10:28 ] [ میثم ]
[ ]

من از عشق لبریزم

خواب زمستان عشق نرگس گل

هوا سرد است 
من از عشق لبریزم 
چنان گرمم 
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم 
که رفت روزها و لحظه‌ها از خاطرم رفته است 

هوا سرد است اما من 
به شور و شوق دلگرمم 
چه فرقی می‌کند فصل بهاران یا زمستان است؟ 
تو را هر شب درون خواب می‌بینم..

تمام دسته‌های نرگس دی‌ماه را در راه می‌چینم 
و وقتی از میان کوچه می‌آیی 
و وقتی قامتت را در زلال اشک می‌بینم 
به خود آرام می‌گویم: 
دوباره خواب می‌بینم! 
دوباره وعده‌ی دیدارمان در خواب شب باشد 

بیا.. 
من دسته‌های نرگس دی ماه را در راه می‌چینم.

لیلا مؤمن‌پور

 

[ یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, ] [ 10:26 ] [ میثم ]
[ ]

آری آغاز دوست داشتن است

آغاز اسیر دوست داشتن پایان

امشب از آسمان دیده‌ی تو 
روی شعرم ستاره می‌بارد 
در زمستان دشت کاغذها 
پنجه‌هایم جرقه می‌کارد 

 

شعر دیوانه‌ی تب‌آلودم 
شرمگین از شیار خواهش‌ها 
پیکرش را دوباره می‌سوزد 
عطش جاودان آتش‌ها 

آری آغاز دوست داشتن  است 
گرچه پایان راه ناپیداست 
من به پایان دگر نیندیشم 
که همین دوست داشتن زیباست 

شب پر از قطره‌های الماس است 
از سیاهی چرا هراسیدن 
آنچه از شب به جای می‌ماند 
عطر سکرآور گل یاس است 

آه بگذار گم شوم در تو 
کس نیابد دگر نشانه‌ی من 
روح سوزان و آه مرطوبت 
بوزد بر تن ترانه من 

آه بگذار زین دریچه باز 
خفته بر بال گرم رویاها 
همره روزها سفر گیرم 
بگریزم ز مرز دنیاها 

دانی از زندگی چه می‌خواهم 
من تو باشم.. تو.. پای تا سر تو 
زندگی گر هزار باره بود 
بار دیگر تو.. بار دیگر تو 

آنچه در من نهفته دریایی ست 
کی توان نهفتنم باشد 
با تو زین سهمگین طوفان 
کاش یارای گفتنم باشد 

بس که لبریزم از تو می‌خواهم 
بروم در میان صحراها 
سر بسایم به سنگ کوهستان 
تن بکوبم به موج دریاها 

بس که لبریزم از تو می‌خواهم 
چون غباری ز خود فرو ریزم 
زیر پای تو سر نهم آرام 
به سبک سایه به تو آویزم 

آری آغاز دوست داشتن است 
گرچه پایان راه نا پیداست 
من به پایان دگر نیندیشم 
که همین دوست داشتن زیباست 

فروغ فرخزاد 

[ یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, ] [ 10:24 ] [ میثم ]
[ ]

نجوای دل

باران خوبی باریده بود و مردم دهکده‌ ی شیوانا به شکرانه نعمت باران و حاصلخیزی مزارع، عصر یک روز آفتابی در دشت مقابل مدرسه شیوانا جمع شدند و به شادی پرداختند. تعدادی از شاگردان مدرسه شیوانا هم در کنار او به مردم پراکنده در دشت خیره شده بودند.

در گوشه‌ای دو زوج جوان کنار درختی نشسته بودند و آهسته با یکدیگر صحبت می‌کردند؛ آنقدر آهسته که فقط خودشان دو تا صدای هم را می‌شنیدند. در گوشه‌ای دیگر دو زوج پیر روبه‌روی هم نشسته بودند و در سکوت به هم خیره شده و مشغول نوشیدن چای بودند. در دوردست نیز زن و شوهری میانسال با صدای بلند با یکدیگر گفت‌وگو می‌کردند و حتی بعضی اوقات صدایشان آنقدر بلند و لحن صحبتشان به حدی ناپسند بود که موجب آزار اطرافیان می‌شد. 

یکی از شاگردان از شیوانا پرسید: “آن دو نفر چرا با وجودی که فاصله بینشان کم است سر هم داد می‌زنند؟”
شیوانا پاسخ داد: “وقتی دل آدم‌ها از یکدیگر دور می‌شود آنها برای اینکه حرف خود را به دیگری ثابت کنند مجبورند عصبانی شوند و سر هم داد بزنند. هرچه دل‌ها از هم دورتر باشد و روابط بین انسان‌ها سردتر باشد میزان داد و فریاد آنها روی سر هم بیشتر و بلندتر است. وقتی دل‌ها نزدیک هم باشد فقط با یک پچ‌پچ آهسته هم می‌توان هزاران جمله ناگفته را بیان کرد. درست مانند آن زوج جوان که کنار درخت با هم نجوا می‌کنند. اما وقتی دل‌ها با یکدیگر یکی می‌شود و هر دو نفر سمت نگاهشان یکی می‌شود، همین که به هم نگاه کنند یک دنیا جمله و عبارت محبت آمیز رد و بدل می‌شود و هیچ‌کس هم خبردار نمی‌شود. درست مثل آن دو زوج پیر که در سکوت از کنار هم بودن لذت می‌برند. هر وقت دیدید دو نفر سر هم داد می‌زنند بدانید که دل‌هایشان از هم دور شده است و بین خودشان فاصله زیادی می‌بینند که مجبور شده‌اند به داد و فریاد متوسل شوند.”

فرامرز کوثر

سکوت شیوانا فریاد نگاه

[ یک شنبه 14 دی 1393برچسب:, ] [ 10:20 ] [ میثم ]
[ ]

»»»کنــــــــارت چـقـدر حـــال مـــن بهـــتـــــره«««

[ پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, ] [ 23:3 ] [ میثم ]
[ ]

غیر تو هیچکــــــــــس...

زین شـــاخه به آن شـــــاخه پریـــدن
ممنـــــــوع.
در ذهن بجز تــــــو افریدن
مــمـنوع.
غیــــــر تو ورود دیگران در قلبــــــــم
عمرا ابدا هیچ اکیدا ممنوع...

[ پنج شنبه 17 مهر 1393برچسب:, ] [ 23:1 ] [ میثم ]
[ ]

عشق و دوست داشتن

دوست داشتن، عشق و اردات و ایمان دو روح آشنای خویشاوند است.
دو انسانی که جز آن خمیره‌ی صمیمی و ناب و منزهی که منِ انسانی خالص هر کسی را می‌سازد،
هیچ مصلحتی و ضرورتی آنان را به یکدیگر نمی‌پیوندد.
پیوندی که نه طبیعت، نه خلقت، بلکه تنهایی میان دو تنهای خویشاوند، بسته است.

دوست داشتن از عشق برتر است.
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی؛
اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت، روشن و زلال.

عشق بیشتر از غریزه آب می‌خورد و هرچه از غریزه سرزند بی‌ارزش است
و دوست داشتن از روح طلوع می‌کند و تا هرجا که یک روح ارتفاع دارد دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می‌یابد.

عشق با شناسنامه بی‌ارتباط نیست و گذر فصل ها و عبور سال‌ها بر آن اثر می‌گذارد؛
اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می‌کند و بر آشیانه‌ی بلندش روز و روزگار را دستی نیست.

عشق در هر رنگی و سطحی، با زیبایی محسوس، در نهان یا آشکار رابطه دارد؛
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است و گیج و جذب زیبایی‌های روح که زیبایی‌های محسوس را به گونه‌ای دیگر می‌بیند.

عشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردن.
عشق بینایی را می‌گیرد و دوست داشتن می‌دهد.

عشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی‌انتها و مطلق.
عشق همواره با شک‌آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیر.

از عشق هرچه بیشتر می‌نوشیم، سیراب تر می‌شویم و از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه تر.
عشق هرچه دیرتر می‌پاید کهنه تر می‌شود و دوست داشتن نوتر.

دکتر علی شریعتی

دوست داشتن روح عشق مجموعه آثار 13

[ یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:, ] [ 2:21 ] [ میثم ]
[ ]

دنبا خیلی زیباتر خواهد شد

[عکس: ziba-mishavad.jpg]

[ یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:, ] [ 2:15 ] [ میثم ]
[ ]

خدایــــا

عکس نوشته های عاشقانه جدید و احساسی

[ یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:, ] [ 2:14 ] [ میثم ]
[ ]

آرامش

[ یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:, ] [ 2:13 ] [ میثم ]
[ ]

خوابــــــــــــــــــــ

[ یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:, ] [ 2:13 ] [ میثم ]
[ ]

تو...

[ یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:, ] [ 2:13 ] [ میثم ]
[ ]

حس...

[ یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:, ] [ 2:13 ] [ میثم ]
[ ]

تو که خوابی من نفساتو همش چک میکنم..

[ یک شنبه 9 شهريور 1393برچسب:, ] [ 2:6 ] [ میثم ]
[ ]
صفحه قبل 1 ... 16 17 18 19 20 ... 22 صفحه بعد