میلاد حضرت ولی عصر (عج) مبارک باد
دانلود آهنگ به تو می سپارمش (Be To Misparamesh)
دانلود آهنگ تنهایی نرو (Tanhaei Naro)
دانلود آهنگ تو میتونی (To Mitooni)
دانلود آهنگ بگو سیب (Begoo Sib)
دانلود آهنگ عذاب میکشم (Azab Mikesham)
دانلود آهنگ عکس دوتایی (Axe Dotaei)
دانلود آهنگ تو فکر چشماتم (Too Fekre Cheshmatam)
دانلود آهنگ جای تو خالی (Jaye To Khali)
دانلود آهنگ تو که خوابی (To Ke Khabi)
دانلود آهنگ بی دردسر (Bi Dardesar)
دانلود آهنگ به من رحم کن (Be Man Rahm Kon)
دانلود آهنگ رنگ سال (Range Sal)
دانلود آهنگ نزدیکتر (Nazdiktar)
سرمربی تیم ملی فوتبال ایران گفت: از صعود به جام جهانی خوشحالم و کار کردن با این بازیکنان افتخار بزرگی است.
کارلوس کیروش در پایان مراسم جشن صعود تیم ملی ایران به جام جهانی 2014 برزیل، گفت: خیلی خوشحال هستم که چنین اتفاقی رقم خورد. برای من افتخار بزرگی بود که فرصت این را داشتم تا با چنین بازیکنان بزرگی کار کنم.
وی در مورد اینکه آیا در تیم ملی میماند، اظهار داشت: اکنون زمان جشن گرفتن است و باید از این قهرمانی لذت ببریم. بعدا در ارتباط با این مسئله صحبت خواهیم کرد.
روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد، شخصی نشست و ساعتها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد. ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمیتواند به تلاشش ادامه دهد. آن شخص خواست به پروانه کمک کند و با یک قیچی سوراخ پیله را گشاد کرد.
پروانه به راحتی از پیله خارج شد؛ اما جثهاش ضعیف و بالهایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد. او انتظار داشت پر پروانه گسترده و مستحکم شود و پرواز کند؛ اما نه تنها چنین نشد و برعکس، پروانه ناچار شد همه عمر را روی زمین بخزد و هرگز نتوانست پرواز کند.
آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد.
گاهی اوقات در زندگی فقط به تقلا نیاز داریم. اگر خداوند مقرر میکرد بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج میشدیم؛ به اندازه کافی قوی نمیشدیم و هرگز نمیتوانستیم پرواز کنیم.
من و تو دو تا پرنده .. تو قفس زندونی بودیم
جای پر زدن نداشتیم .. ولی آسمونی بودیم
ابر و بارونو میدیدیم .. اما دنیامون قفس بود
چشم به دوردستا نداشتیم .. همینم واسه ما بس بود
اما یک روز اونایی که .. ما رو با هم دوست نداشتن
تو رو پر دادن و جاتم .. یه دونه آینه گذاشتن
من خوشباور ساده .. فکر میکردم روبهرومی
گاهی اشتباه میکردم .. من کدومم تو کدومی
با تو زندگی میکردم .. قفس تنگ و سیاهو
عشق تو از خاطرم برد .. عشق پر زدن تا ماهو
اما یک روز باد وحشی .. رویاهامو با خودش برد
قفس افتاد و شکست و .. آینه افتاد و ترک خورد
تازه فهمیدم دروغ بود .. دنیایی که ساخته بودم
دردم از اینه که عمری .. خودمو نشناخته بودم
تو تو آسمونا بودی .. با پرندههای آزاد
من تنخسته رو حتا .. یه دفعه یادت نیفتاد
حالا این قفس شکسته .. راه آسمون شده باز
اما تو قفس نشستم .. دیگه یادم رفته پرواز
شایان جعفرنژادhttp://www.asheghaneha.ir/
نمیمیرد دلی کز عشق میگوید
و دستانی که در قلبی، نهال مهر میکارد
نمیخوابد دو چشم عاشق نور و طلوع روشن فردا
و خاموشی ندارد، آن لبان آشنا، با ذکر خوبیها
نخواهد مُرد آن قلبی که در آن عشق جاوید است
تو میمانی
در آواز پرستوهای آزاد و رها
آن سوی هر دیوار
تو میخوانی
بهاران با ترنمهای هر باران
تو میبینی
گل زیبای باورهای نابت، غنچه خواهد کرد
نهال پاک ایمانت، دوباره سبز خواهد شد
نسیم صبح،
عطر آن سلام مهربانت هدیه خواهد داد
و با امواج دریا
بوسه بر دستان ساحل میزنی با عشق
تو را با مرگ کاری نیست
تو، خاموشی نخواهی یافت
الهی روح زیبا در بدن داری
تو نامیرای جاویدی
تو در هر شعله میمانی
تو در هر کوچه باغ عاشقی
با مهر میخوانی
و آواز تو را
حتی سکوتت را
لبان مردمان شهر، میبوسد
دوباره عشق میجوشد
تو چون نوری
سیاهی میرود،
اما تو میمانی..
کیوان شاهبداغی
پیرمرد ثروتمندی به سختی بیمار بود و با وجودی که چندین پسر و دختر بزرگ و بالغ داشت؛ اما هیچکدام سراغی از پدر و مادر پیر خود نمیگرفتند و هر کدام مشغول زندگی خود بودند. این مرد ثروتمند باغبان جوانی داشت که خود را دلسوز و غمخوار زن و شوهر پیر معرفی و از آنها مراقبت میکرد؛ اما در عین حال دائم بر سر آنها منت میگذاشت و در مورد بیوفایی فرزندان پیرمرد بدگویی میکرد و خودش را بهترین و دلسوزترین دوست و یاور میدانست.
ای فرشته امید!
مادر! رایحه دل انگیز وجودت، مرا تا عمق حیات به سرزمین نور، به وادی سحر، به دیار شکفتن و بلوغ، و به دیار حضور و سرور پیش می برد. با نگاهی به چهره زیبایت، منزلْ منزلِ عمرم را که به خاطر می آورم، تو را می بینم که کردارت همه مزین به مضامین هستی بخش است.
ای فرشته امید و آرزو! درامتداد نگاه پر فروغت، عطوفت و مهربانی معنا می شود که در حقیقت از مهربانی خدا رنگ و بو گرفته است.
مادر! خاطره های لطیف دستانت، یادگار همیشه جاری در احساس من است و نقش تو در قالب خاطره ام، همیشه جاودان خواهد بود. مادر، ای عصاره فداکاری ها و ای اسطوره عشق! تمام گل های سپید باغستان را به پایت می ریزم تا بر چشم هایم قد بگذاری.
شناخت حق مادر
در روایتی از امام سجاد علیه السلام درباره شناخت حق مادر چنین آمده است: «حق مادرت این است که بدانی او به گونه ای تو را حمل کرده که هیچ کس دیگری را حمل نمی کند و از میوه قلبش به گونه ای تو را غذا داد که هیچ کس چنین عطایی به دیگری نمی کند.
او از تو با تمام اعضایش پاسداری کرد. بی پروا از گرسنگی خویش تو را سیر کرد و بی باک از تشنگی خود تو را سیراب ساخت. بی توجه به تن پوش خویش تو را پوشاند. در آفتاب ماند تا بر توسایه افکند و برای تو بی خواب گشت و تو را از گرما و سرما پاس داشت تا تو از آنِ او باشی. بی شک جز به یاری و مددرسانی خداوند متعال، توان سپاس گزاری او را نداری».
خدمات جبران ناپذیر مادر
چنین نقل شده است که مردی به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض کرد: مادرم سخت پیر شده است و اکنون نزد من زندگی می کند. او را بر دوش می گیرم و جا به جا می کنم. از درآمدم غذایش می دهم. پلیدی های او را با دست می زدایم و با این حال، از روی شرم چهره ام را از او برمی گردانم، تا آن که بدین وسیله او را تعظیم کرده باشم. پس آیا تلافی خدمات او را کرده ام.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «نه، برای آن که شکم او جای تو بود و سینه هایش مشک تو. پاهایش هم چون مرکب تو و دامنش خوابگاه تو بود. او این کارها را می کرد و آرزوی زنده ماندن تو را داشت، و اکنون تو این کارها را می کنی و دوست داری که او بمیرد».
انس با مادر، بهتر از جهاد
جوانی به محضر رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و گفت: من جوان شادابی هستم و جهاد را دوست دارم، ولی مادری دارم که جهاد من برای او ناگوار است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «باز گرد و با مادرت زندگی کن. سوگند به خدایی که مرا به حق به پیامبری فرستاد، یک شب انس او با تو، از جهاد در راه خداوند متعال برتر است».
نیز در روایتی دیگر چنین آمده است: شخصی به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و درباره جهاد پرسید. آن حضرت فرمود: آیا مادر داری؟ شخص گفت: آری. پس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «برو و او را گرامی دار. بی شک بهشت زیر گام های مادران است».
نقش مادران در سازندگی جامعه
مادران، اولین آموزگاران جامعه هستند که می توانند سبب رشد، ترقی و پیشرفت آن شوند؛ چرا که این مادران هستند که می توانند با به کارگیری روش های مهم و سازنده، در تربیت صحیح فرزندانشان نقش مهمی ایفا نمایند.
بدیهی است که سهل انگاری یک مادر در امور فرزندانش، زمینه ساز انحراف و تباهی آن هاست. در حقیقت تباهی فرزندان یک جامعه، تباهی آن جامعه محسوب می گردد. امروزه که تهاجم فرهنگی کشورهای غربی بر جوامع اسلامی بیش تر شده، نقش اساسی مادران به عنوان نخستین عاملان تربیت یک جامعه، بیش از پیش آشکار گردیده است.
حق مادر بیش از پدر
ایثار و فداکاری های مادر در مورد فرزند، بیش از پدر است. از این رو، دین اسلام با این که احترام به هر دو آن بزرگواران را لازم و نیکی و خدمت به آن ها را واجب برمی شمرد، ولی در مورد مادر، سفارش های بیش تری می کند.
شخصی از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: یا رسول اللّه ! حق کدام یک از پدر و مادر بزرگ تر است؟ پیامبر پاسخ دادند: «حق کسی بزرگ تر است که فرزند را در میان دو پهلویش حمل می کند و او را شیر می دهد و روی دو زانویش می نشاند و با دو دست خود به او کمک می کند و به او فداکاری می نماید».
نیز نقل شده است که شخصی خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و پرسید: به چه کسی شایسته تر است نیکی کنم؟ رسول خدا در پاسخ فرمود: «به مادرت». شخص تا سه مرتبه این سوال را تکرار کرد و همین جواب را شنید. سرانجام حضرت در مرتبه چهارم فرمود: «به پدرت نیکی کن».
تأکید قرآن بر زحمات مادر
قرآن مجید در موارد متعدد، انسان ها را به نیکی به پدر و مادر فرا می خواند، ولی در مورد مادر و قدردانی از زحمات فراوان او، بیش تر تاکید کرده، نام او را جداگانه مطرح می کند و از زحمات مادر در تداوم سلسله انسان ها و تحمل زحمات و مشکلات دوران بارداری و تحمل زحمات پس از آن سخن می گوید. در آیه پانزدهم سوره مبارک احقاف چنین می خوانیم: «ما به انسان برای رعایت احسان و نیکی به پدرو مادرش توصیه کردیم. مادر او دوره بارداری را با رنج و مشقت به آخر رسانید و درد زایمان را نیز تحمل کرد و زحمات دوره شیرخوارگی کودک را نیز در مدت سی ماه متحمل شد».
پاداش اطاعت از مادر
در تاریخ آمده که اویس قرنی یکی از اصحاب پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بود. او شتربانی می کرد و از اجرت آن، مخارج مادر خود را می پرداخت. روزی برای زیارت رسول خدا از مادرش اجازه خواست و مادر به او گفت: اجازه می دهم به شرط آن که بیش از نصف روز در مدینه نمانی. اویس حرکت کرد و به منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه رسید، ولی آن حضرت به سفر رفته بود. اویس طبق وعده ای که با مادرش کرده بود، پس از توقف اندکی در مدینه، به سوی یمن حرکت کرد و پیامبر را ندید.
هنگامی که رسول خدا به خانه خود بازگشتند، پرسیدند: این نور کیست که در این خانه تابیده است؟ گفتند: شتربانی به نام اویس آمد و زود بازگشت. حضرت فرمودند: آری، اویس در خانه ما این نور را به هدیه گذاشت و رفت.
نگاه محبت آمیز به مادر
یکی از شیوه های عملی ابراز محبت، نگاه عطوفت آمیز به مادر است. داستان نگاه بسیار شگفت است و هر نگاهی پیامی دارد. نگاه محبت آمیز به مادر، در حقیقت پیام سپاس گزاری و قدردانی از زحمات بی شمار او را به همراه دارد. نگاهی که صفا و صمیمیت را در کانون خانواده افزایش می دهد و از خستگی یک عمر زحمات مادر می کاهد. از این روست که در روایتی، نگاه محبت آمیز فرزند به مادر، عبادت برشمرده شده است. نیز در فرمایشی از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله چنین می خوانیم: «هنگامی که فرزند با مهر و محبت به چهره مادر خود نگاه می کند، درهای آسمان به رحمت گشوده می شود».
دعای خیر مادر
یکی از آثار نیکی به مادر، بهره مندی از دعای خیر اوست. در روایات بسیاری چنین آمده که دعاهای مادر در مورد فرزندش مستجاب می گردد.
چه بهره ای از این بالاتر، چه پیروزی از این شکوه مندتر که انسان از دعای خیر مادر خویش بهره مند شود. کاوش در زندگی پیروزمردان تاریخ، نشان می دهد که یکی از عوامل مهم معنوی در سعادت و موفقیت آنان، دعای مادرانشان بوده است. از این رو، توجه به نقش این عامل معنوی در زندگی، ما را بر آن می دارد که پیوسته خواهان و جویای دعای خیر و سرنوشت ساز او باشیم.
نتیجه نارضایتی مادر
در عصر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله یکی از مسلمانان در بستر مرگ قرار گرفت. آن حضرت بر بالین او حاضر شد و چون حالت احتضار او را دید، به او فرمود: بگو لا اله الا الله. ولی شخص توان سخن گفتن نداشت. پیامبر صلی الله علیه و آله چندین بار جمله خود را تکرار کرد، ولی او نمی توانست حرفی بزند. پیامبر از مادر آن شخص سؤال کرد: آیا از پسرت راضی هستی؟ گفت: نه از او راضی نیستم. رسول خدا فرمود: دوست دارم از او راضی شوی. مادر شفاعت پیامبر را در مورد فرزندش پذیرفت و از پسرش راضی شد و در این هنگام، جمله «لا اله الا اللّه » بر زبان آن شخص جاری گردید. بعد پیامبر صلی الله علیه و آله به او گفت: چه می بینی؟ شخص گفت: دو سیاه چهره می بینم که دور می شوند و دو شخص روشن و نورانی می بینم که وارد اتاق می گردند